از دست این صف های طولانی. هر چی به اولش بیشتر نگاه می کنم، دیرتر نوبتم می شه. کاش زودتر نوبتم می شد . هزار تا کار نیمه تموم دارم که باید تمومش کنم. اما کو تا نوبتم بشه. داشتم فکر می کردم کی نوبتم می شه که یه نفر گفت: نوبت شماست.
زودتر از اون که فکرشو می کردم نوبتم شد. رفتم جلو ...
یه نفر با صدای بلند بهم گفت: کارای خوب و بدی که تو دنیا کردی بگو
داشتم دنبال کارای خوبم می گشتم . چشمم افتاد به ته صف .
با خودم گفتم : کاشکی دیرتر نوبتم می شد .